Vervolg Wederopbouw Proces
De regering kreeg ook zeggenschap over de lonen. Door een vereniging van krachten en beschikbare hulp van onder andere het Marshallplan, werd Nederland weer opgebouwd. Amerikanen waren destijds de Europa de Marshallhulp aangeboden. De leningen die later tot gift werden verklaard, werden dankbaar aangewend om de economie weer op poten te zetten. Gedurende 10 jaar, van 1948 tot 1958, gaf Willem Drees met zijn rooms-rode coalitie (KVP en PvdA) gestalte aan de wederopbouw. Hij groeide uit tot een symbool van de verzorgingsstaat, en stond bekend om zijn degelijkheid en fatsoen. Met de nadruk die hij legde op hard werken en zuinig zijn was hij voor veel mensen de ideale persoon om het land er weer bovenop te helpen. Het gevoel allemaal mee te werken aan de wederopbouw leidde tot een grote saamhorigheid en de Nederlanders waren bereid hard te werken voor weinig loon. Dit leidde tot een snelle daling van de werkloosheid. Er waren echter meer factoren die bijdroegen aan het snelle economische herstel van Nederland. Naast de lage loonkosten voor ondernemers brachten de lage lonen het effect van bestedingsbeperking met zich mee. Door de lage lonen hadden de bedrijven immers een goede concurrentiepositie ten opzichte van het buitenland. de Nederlandse consumptie werd op een laag peil gehouden. Hierdoor kochten Nederlanders ook weinig in het buitenland. Er ontstond een overschot op de betalingsbalans: Nederland exporteerde meer dan het importeerde, en verdiende dus aan het buitenland. Een andere verandering rond die tijd was het ontstaan van grote bedrijven door fusies en overnames. Hierdoor groeide de werkgelegenheid enorm. Alleen in de landbouwsector was door mechanisatie een sterke daling van de werkgelegenheid te zien. In de tweede helft van de jaren ‘50 stegen de lonen wel wat . Het geld werd echter niet over de balk gesmeten maar opgespaard, om later luxegoederen voor te kunnen kopen. De enorme welvaartsgroei was nu ook bij ‘de gewone man’ te merken, en dat leidde tot groot optimisme en hoge toekomstverwachtingen. Het is belangrijk om te constateren dat in het kader van het algehele optimisme en werklust er een eensgezindheid werd gecreëerd die grote bemoeienis van de overheid mogelijk maakte. Als beste voorbeeld kunnen we misschien het bestaan van een ministerie van ‘Maatschappelijk Werk’ noemen. Dat ministerie had als taak de Nederlandse gezinnen ‘op te voeden’ om vervreemding met de steeds sneller veranderende tijd tegen te gaan. De staat moest, als een vader over zijn gezin bescherming bieden tegen zowel economische als maatschappelijke veranderingen en tegenslagen. Door een steeds grotere groep jongeren werd deze houding als uitermate betuttelend en benauwend ervaren. Ook de nog steeds zeer behoudende loonpolitiek veroorzaakte onvrede. Commentaar: |
ادامه مراحل آبادی (بازسازی): دولت تمام نیروهای کاری را شکل داد و باهم یکجا ساخت و با کمک های بین المللی (مارشل پلان) توانست تا هالند را سر پای اش دوباره استوار گرداند. امریکا که در آن زمان اروپا را بنام مارشال پلان کمک می نمود، بعداٌ این کمک ها را برایشان تحفه داد که این کشورها ضمن مدیون شدن ازین تحفه توانستند بزودی سرپای خود بی ایستند. ویلیام درس با تشکیل حکومت ائتلافی توانست در مدت ده سال با لیاقت کاری خود یک فرد نمونه برای این کشور شود. مردم این کشور نیز با احساس مسوولیت دربرابر کشورشان با معاش کم حاضر به بازسازی کشورشان شدند که این خود باعث نزول بیکاری در جامعه گردید. برعلاوه فکتور های دیگری نیز در احیای اقتصاد دوباره جامعه نقش خود را بازی نمود. معاش پائین برای کارمندان سبب آن گشت تا شرکت های داخلی بتوانند به ساده گی دربرابر شرکت های خارجی رقابت نمایند. استهلاک مواد در کشور هالند به سطح پائین نگهه داشته شد و این کشور توانست تمام محصولات اش را در سطح داخلی به مصرف برساند و کمتر آنرا بخارج بفروشاند. درین جا بیلانس تادیات فایض قرار می گیرد و صادرات کشور هالند نسبت به واردات اش بالا می گیرد که این خود باعث عواید بیشتر برای کشور می گردد.تغییر دیگری درین مرحله ادغام شرکت های کوچک زیر چتر یک شرکت بزرگ. که این خود باعث ایجاد بیشتر شغل با ضمانت زمانی بیشتر گردید. تنها در بخش زراعت بخاطر رشد و استفاده از ماشین و آلات، ایجاد شغل محدود ماند اما تولید به سطح بالا آن ارتقا یافت. در نیمه دوم ده سال بازسازی معاشات تا اندازه بلند رفت. هالندی ها فایضات درآمد شان را دفعتاٌ به مصرف نرسانیده و آنرا برای زندکی مرفع آینده ذخیره کردند. رفاه عامه دربین مردم عادی بسطح بلند آن رسید که این خود باعث خوشبینی و اعتماد مردم برای آینده ها گردید. نکته قابل توجه در بلند رفتن سطح اقتصاد و خوشبینی هائیکه پدید آمده بود درین بود که همه متحدانه طرفدار مداخله دولت در امور بودند. مثال زنده آن تشکیل وزارت کار و امور اجتماعی بود. که این وزارت تضمین برای خانواده ها درصورت فعل و انفعالات و تغییر روند اقتصادی در کشور بود. و اینجاست که دولت به حیث پدر باید فامیل اش را در جریان تغییرات اقتصادی و اجتماعی حمایت نماید. |
تبصره: (تنها در متن دری) بحث را در همین جا خلاصه ساخته و آنرا جمع بندی و مقایسه با وضع کشور خود می نمایم. هالند: در حالیکه سیستم اقتصادی این کشور بر اساس بازار آزاد بنا یافته بود و است اما در دوره بازسازی و بعد از آن دولت در امور مداخله کرده و اساس امور را در دست می گیرد. افغانستان: در حالیکه سیستم ها زیر نظر دولت و بر اساس مشارکت جمعی بنا یافته بود به یکباره گی دیگرگون گشته و دولت در دوره بازسازی در تمام عرصه ها خود را کنار زده و امور را بدست مافیان اقتصاد به اسم بازار آزاد می سپارد. هالند: دولت کمک های بین المللی (مارشال پلان) را خود در اختیار گرفته و پروژه ها را براه می اندازد. افغانستان: کمک های بین المللی بدست انجو (NGO) ها قرار گرفته و بطور زیرکانه دوباره به بیرون انتقال می یابد و از گاو یک غدود آنچه به دولت می رسد نیز بدست شرکت های غیردولتی قرار گرفته و به هدر می رود. هالند: اولویت کار در امهای بیکاری و ایجاد منابع کار قرار داده می شود. افغانستان: اولویت کار در مودل سازی، آن هم توسط شرکت های خارجی با کارگران خارجی. هالند: احساس مسوولیت های فردی و قناعت در معاشات پائین. افغانستان: بی مسوؤلیتی در امور، چه درسطح بالا و چه در سطح پائین و محو صداقت در امور در سطوح مختلف (فردی و دولتی). هالند: سوق جامعه به سوی کار و فعالیت و اتکا به نیروی کاری خودشان. افغانستان: سوق جامعه به گدایی و مفت خوری و ترزیق حس بازسازی توسط دیگران. هالند: رفاه عامه برای همه و نزدیک ساختن سطح زندگی برای همه طبقات جامعه. افغانستان: بی مسوؤلیتی در برابر عامه و تشکیل جامعه طبقاتی در کشور. هالند: امکانات و زمینه سازی دولت جهت رقابت شرکت های داخلی در برابر شرکت های خارجی. افغانستان: رشد شرکت های خارجی و زمینه سازی در محو شرکت های داخلی. هالند: منع کالا های تجملی و غیر ضروری در بازار های هالند و پائین نگهه داشتن بیلانس مصرف. افغانستان: سرازیر شدن کالا های تجملی و مصرفی در بازار های افغانستان. هالند: پائین آوردن مواد استهلاکی در بازار ها و سرمایه گذاری در ساختن مواد ضروری و اولیه. افغانستان: بلند بردن استفاده مواد استهلاکی و بی تفاوتی در ساختار های بنیادی و تولیدی کشور. هالند: در کمتر از سه سال از دوره بازسازی بیلانس صادرات بر واردات پیشی می گیرد. افغانستان: در مدت هفت سال یکه از دوره بازسازی می گذرد بیشتر از نود درصد کالا های کشور ما را مواد وارداتی تشکیل می دهد. هالند: ادغام شرکت های کوچک به شرکت های بزرگ از برای ضمانت پولی و ایجاد شغل بیشتر. افغانستان: خصوصی سازی شرکت های بزرگ و محو ضمانت های پولی و کاری. زیرا شرکت های خصوصی در کشورما تمام سرمایه های شان را در بیرون نگهداری کرده و در صورت بهران فرار را بر قرار ترجیح خواهند داد. هالند: در نیمه دوم دوره بازسازی (بعد از پنج سال) بلند رفتن معاشات و تشکیل ذخیره های پولی از برای حوادث غیرمترقبه. افغانستان: بلند بردن معاشات برای پرسونل بلند پایه دولت از پول های کمکی و نداشتن هیچگونه ذخیره دولتی جهت مقابله با حواداث غیرمترقبه. هالند: تضمین رفاه عامه با تشکیل ارگان ها و وزرات خانه های جدید. افغانستان: تشکیل ارگان ها و وزارت خانه های جدید جهت رفاه قدرتمندان. هالند: عملکرد دولت با رعیت بقسم پدر بالای فامیل. افغانستان: عملکرد دولت با رعیت برای جداسازی ساختار درونی جامعه. |